معنی اره درودگری

واژه پیشنهادی

اره درودگری

یوسه

یوسه

لغت نامه دهخدا

درودگری

درودگری. [دُ گ َ] (حامص مرکب) شغل درودگر. حرفه ٔ درودگر. نجاری و شغل چوب تراشی. (ناظم الاطباء). نجاره. (منتهی الارب) (دهار): هوشنگ... دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه). درودگری کار بوزینه نیست. (کلیله و دمنه). سین چون دندانهای اره ٔ درودگری باید. (از راحه الصدور، در تعلیم خط).
- امثال:
از بوزینه درودگری نیاید. (امثال و حکم).


اره

اره. [اَ رَ / رِ / اَرْ رَ / رِ] (اِ) ابزاری درودگران را از آهن بشکل تیغه ای بلند و باریک که دسته ای چوبین دارد و یک لبه ٔ آن دندانه دار و تیز است که در بریدن چوب و آهن و جز آن بکار رود. و به تازی منشار خوانند. (صحاح الفرس). یوسه. منشار. مِقطل. شَبوث. کُلاّب. کَلّوب. (منتهی الارب). مخفف آن ( (ار)) است. رجوع به ار شود: بیوراسب به پادشاهی بنشست و عاقبت او را بدست آورد و به ارّه بدو نیم کرد.
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
پس آنگه از آن اره و تیشه کرد.
فردوسی.
چو ضحاکش آورد ناگه بچنگ
یکایک ندادش زمانی درنگ
به ارّه مر او را بدو نیم کرد
جهان را از او پاک و بی بیم کرد.
فردوسی.
چنین آمد از گفته ٔ باستان
وز آن کاگه از راز این داستان
که ضحاک ناگه گرفتش بچین
به اره بدو نیم کردش بکین.
اسدی.
بهر دیار که در چشم خلق خوار شدی
سبک سفر کن از آنجا برو بجای دگر
درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای
نه جور اره کشیدی ّ و نه جفای تبر.
انوری.
بارّه ٔ پدر و مثقب و کمانه و مقل
بخط مهره ٔ گردون و پره ٔ دولاب.
خاقانی.
نه زخم تیشه ٔ ایام دیده
نه رنج ارّه ٔ دوران کشیده.
جامی.
میوه چون بخشی ای درخت بما
ارّه ٔ منتش منه بر پا.
مکتبی.
چو از جام شد پنجه ٔ جم جدا
بفرقش کشید ارّه دست بلا.
ظهوری.
سرو گر جلوه کند پیش قد رعنایش
قمری از شهپر خود ارّه نهد برپایش.
صائب.
ارّه در تصاویر آثار مصر نیز دیده شده واز کتاب مقدس مستفاد میشود که اسرائیلیان چوب و سنگ را اره میکردند (اشعیا 10: 15 و اول پادشاهان 7: 9). و اسرا را نیز با ارّه عذاب میکردند. (دوم سموئیل 12: 31 و اول تواریخ 20: 3 و رساله ٔ عبرانیان 11: 37). گویند که قوم یهود اشعیای نبی را با اره دوپاره کردند. (قاموس کتاب مقدس).
- ارّه ٔ تَربُر، ارّه ٔ مخصوص بریدن درختان تر.
- ارّه کردن و ارّه کشیدن، بریدن چیزها به ارّه.
- ارّه گذاشتن وگذاردن، نهادن ارّه بر چیزی بریدن را و مجازاً بشدت رنجه داشتن و سخت شکنجه کردن:
گر احتیاج اره گذارد بتارکش
غیرت کجا به همچو خودی التجا برد.
صائب.
- ارّه ٔ ماردندان، نوعی اره که دندانه های آن مانند دندان مار ریز و تیز است.
- مثل ارّه، ناهموار و خشن و زبر.

تعبیر خواب

درودگری

اگر به خواب بیند که در خواب درودگری می کرد، دلیل است مردم را نیکوخواه و مصلح است، ولکن صحبت او با مردمان به نفاق است و بعضی را نصیحت نکند و به طریقی معالجه خود را به ایشان نماید، زیرا که اصل چوب به خواب، نفاق است. - محمد بن سیرین

تراشیدن و بریدن و راست کردن چوب تعلیم نیکو است، لکن فعل نفاق با وی است. - امام جعفر صادق علیه السلام

درودگر در خواب، مردی است که مردمان را ادب و فرهنگ آموزد و مصلح کارهای مردم است در راه دین و نفاق از ایشان زایل کند و چوب در خواب مرد مانند، که از ایشان فساد و نفاق است. و درودگر را کار راست کردن چیزها است، از این سبب درودگر در خواب معلم است، که کودکان جاهل و نادان را دانش و فرهنگ آموزد و راه دین نماید. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی


اره

اره درخواب دیدن بر سه وجه بود. اول: فرزند، دوم: خواهر، سوم: انباز. - امام جعفر صادق علیه السلام

گویش مازندرانی

اره

اره نجاری

فرهنگ معین

درودگری

(~.) (حامص.) نجاری.

فرهنگ عمید

درودگری

پیشۀ درودگر، نجاری،

فارسی به عربی

درودگری

نجاره

معادل ابجد

اره درودگری

650

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری